- خش و فش (خِشْ شُ فِشْش)
حکایت صوت جامه های نو و گرانبها در زنان. (یادداشت بخط مؤلف) ، آواز بسیار در جامه های نو پرآهار. (یادداشت بخط مؤلف)
معنی خش و فش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در بازی نرد نشستن یک طاس با شش خال و طاس دیگر با پنج خال
کنایه از فرو رفتن در فکر و خیال و بهت و حیرت
کنایه از فرو رفتن در فکر و خیال و بهت و حیرت
کّر و فّر، قیل و قال، برای مثال این قش و دش هست جبر و اختیار / از ورای این دو آمد جذب یار (مولوی - ۷۶۱)
(فِشْ شُ فِ)
لغت نامه دهخدا
فش فش. حکایت آواز شاشیدن. (یادداشت بخط مؤلف). صدای پاشیدن مایعات بر زمین. رجوع به فش فش شود
(خَ شُ)
لغت نامه دهخدا
ریز و پیز. خش و خاشاک. قماش ریزه. هر چیز که افکندنی و دور انداختنی بود. (برهان قاطع)
(قُ شُ دُ / قَ شُ دَ)
لغت نامه دهخدا
بعضی این ترکیب را به معنی قیل وقال گرفته اند و نیکلسن گوید در اینجا همین معنی را میدهد:
از قش خود وز دش خود باز ره
که سوی شه یافت آن شهباز ره.
مولوی.
این قش و دش هست جبر و اختیار
از ورای این دو آمد جذب یار.
مولوی
از قش خود وز دش خود باز ره
که سوی شه یافت آن شهباز ره.
مولوی.
این قش و دش هست جبر و اختیار
از ورای این دو آمد جذب یار.
مولوی
(شَ / شِ شُ بِ)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: شش فارسی + بش ترکی به معنی پنج، شش بش. اصطلاح تخته نرد است و آن وقتی است که در بازی، طاس ها چنان قرار گیرند که یکی نقش شش و دیگری پنج را نشان دهد. شش و پنج. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شش بش و شش و پنج شود.
- در شش و بش کاری یا خیالی بودن، سخت مشغول و گرفتار کار یا خیالی بودن: در شش و بش این کار بودم. در شش و بش این خیالات بودم. (از یادداشت مؤلف)
- در شش و بش کاری یا خیالی بودن، سخت مشغول و گرفتار کار یا خیالی بودن: در شش و بش این کار بودم. در شش و بش این خیالات بودم. (از یادداشت مؤلف)
شان و شوکت کر و فر: (ما مرید جبه و دستار و کش و فش نه ایم نیست واعظ، جز نبی و آل پاکش پیر ما)، (رفیع واعظ)
کر و فر: این قش و دش هست جبر و اختیار از ورای این دو آمد جذب یار. (مثنوی نیک. 2195: 5)
نام روستایی در نور، از محله های قدیمی آمل